جدول جو
جدول جو

معنی پر و پاچه - جستجوی لغت در جدول جو

پر و پاچه
پا، پاچه
پر و پاچۀ کسی را گرفتن: کنایه از ناگهان به کسی حمله کردن و دشنام دادن، پرخاش کردن
تصویری از پر و پاچه
تصویر پر و پاچه
فرهنگ فارسی عمید
پر و پاچه
(پَ رُ چَ / چِ)
پا.
- پر و پاچۀکسی را گرفتن، بشدت برو متغیر شدن و بدو دشنام گفتن. آزار رسانیدن و بدگوئی کردن
لغت نامه دهخدا
پر و پاچه
پاچه: پر و پاچه خود را بهمه نشان میدهد. یا پر و پاچه کسی را گرفتن، بر او متغیر شدن باو آزار رساندن: پر و پاچه مردم را میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پر و پاچه کسی را گرفتن
تصویر پر و پاچه کسی را گرفتن
کنایه از ناگهان به کسی حمله کردن و دشنام دادن، پرخاش کردن
فرهنگ فارسی عمید
(پَ رُ یَ / یِ)
اساس. بنیان
لغت نامه دهخدا
(پَ رُ)
پوچ
لغت نامه دهخدا
(پَ رُ)
پای و پر. تاب و طاقت و قدرت و توانائی. (برهان) :
که کاوس بی فر و بی پر و پای
نشسته ست بر تخت بی رهنمای.
فردوسی.
و در فرهنگها این شعر را نیز به فردوسی نسبت کرده اند:
چو این گون هنرها بجای آورد
دلاور شود پرّ و پای آورد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(پَ رُ)
پا: پر و پام نجس شده، پیش آمد: خوب پر و پائی برای فلان افتاده است. چنین پر و پائی برای هیچکس نیفتاده، بنیان محکم. اساس استوار: گفته های او پر و پائی ندارد.
- از پر و پا افتادن، آمد و رفت قطع شدن: آخر شب مردم که از پر و پا افتادند مطالعه بهتر می توان کرد.
- ، سکوت و آرامش یافتن.
- ، بیطاقت شدن. رجوع به پر و پای و رجوع به پا و پر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر و پایه
تصویر پر و پایه
اساس بنیان
فرهنگ لغت هوشیار
میان تهی جوف، میوه یا دانه ای که میانه آن خالی باشدبی مغز، بیفایده بیهوده، بی معنیمزخرفحرف پوچ، بلیط یا قرعه ای که برنده نباشد، بدون اخلاق حسنه بی مردانگی. یا هیچ و پوچ. هیچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر و پای
تصویر پر و پای
پای و پر پر و پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر و پا
تصویر پر و پا
((پَ رُ))
پا، پیش آمد، از پا افتادن درمانده شدن
به پرو پای کسی پیچیدن: کنایه از مزاحمت و دردسر ایجاد کردن برای کسی
فرهنگ فارسی معین
پا و بخش بالایی آن، دست ها و پاها، گوشه و کنار
فرهنگ گویش مازندرانی